آمادگاه 1back of the houseواژههای مصوب فرهنگستانمحل انجام خدمات پشتیبانی مربوط به بخشهای پذیرایی از مهمانان، از قبیل آشپزخانه و لباسشویی و تأسیسات
پسِ زبانback of the tongueواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از زبان که در حالت استراحت زیر نرمکام قرار میگیرد
backدیکشنری انگلیسی به فارسیبازگشت، عقب، پشت، پشتی، تکیه گاه، پشتی کنندگان، جبران، مدد، سوار شدن، پشتی کردن، طرفداری کردن، پشتانداختن، بعقب بردن، پشت چیزی نوشتن، ظهرنویسی کردن، بر پشت چیزی
پشتback 3واژههای مصوب فرهنگستانرویۀ خارجی کمان که کمانگیر در هنگام تیراندازی آن را نمیبیند متـ . پشت کمان back of bow