10984 مدخل
BA
میله ای
باکتری باسیلوس سابتیلیس
تبدیل به عقب
زمینه
بمباران بازگشتی
ذش . [ ذَش ش ] (ع مص ) سیر کردن و رفتن . دَش ّ.
۱. رفته.۲. سرآمده.۳. [قدیمی، مجاز] مرده.
دره ای در کلاردشت چالوس
تعليق جانبي , ماضي
امتنع عنه
حتما.
اینرو، اینطرف. (نوعى نفرین) این روت به آن روت بشود
معیوب dasses bâyâra>:دستش معیوب است> .
شکل، هیکل؛ bad-bârt>:بىریخت،زشت. xoš-bârt:خوش ترکیب، زیبا>.
دودمان، bâsâk-es sâf âvid> از دودمان شکسى نماند>.