35 مدخل
بیدار می شود، بیدار کردن، بیدار شدن، بیدار ماندن
پیش می آید
بیدار، بیدار کردن، بیدار شدن، بیدار ماندن، من تبه
بیداری
بیدار شدم
بیدار می شود، بیدار کردن، بیدار شدن
awaken, dawn, feel, hear, learn
awakening
awake, conscious, sleepless, up , vigilant, wakeful
awake, awaken, wake, waken
awake