averringدیکشنری انگلیسی به فارسیaverring، بطور قطع اظهار داشتن، از روی یقین گفتن، اثبات کردن، تصدیق کردن، بحق دانستن
هشداردهیalertingواژههای مصوب فرهنگستاناستفاده از نشانک در مدارهای مخابراتی برای آگاه کردن فرد یا تجهیزات طرف تماس از رسیدن تماس
averringدیکشنری انگلیسی به فارسیaverring، بطور قطع اظهار داشتن، از روی یقین گفتن، اثبات کردن، تصدیق کردن، بحق دانستن