حظرلغتنامه دهخداحظر. [ ح َ ] (ع مص ) حجر. (تاج المصادر بیهقی ). منع. بازداشتن . (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). تحریم .حرام کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). حظرة. حظارة. بازدا
حظرلغتنامه دهخداحظر. [ ح َ ظِ ] (ع اِ) شاخ درخت هر چوب که با آن حظیره سازند. (آنندراج ). || خار تر. || (مص ) وقوع در حظر رطب ؛ افتادن در آنچه فوق طاقت است . || ایقاد در حظر رطب
حظرفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. باز داشتن؛ منع کردن؛ بازداشتن و منع کردن کسی از چیزی.۲. حرام کردن.
حذردیکشنری عربی به فارسیزيرک , عاقل , داراي عقل معاش , بادقت , با احتياط , مواظب , بيمناک , هوشيار , محتاط , بااحتياط , ملا حظه کار , مال انديش , باتدبير , متوجه , هشدار دادن , اگاه کر
حذرفرهنگ مترادف و متضاد۱. اجتناب، احتراز، کنارهگیری ۲. احتیاط، حزم ۳. امساک، پرهیز، دوری ۴. بیم، ترس، هراس
حظربهلغتنامه دهخداحظربه . [ ح َ رَ ب َ ] (ع مص ) سخت بزه کردن کمان را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (دهار). || پر کردن مشک را. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
حظربهلغتنامه دهخداحظربه . [ ح َ رَ ب َ ] (ع مص ) سخت بزه کردن کمان را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (دهار). || پر کردن مشک را. (منتهی الارب ) (آنندراج ).