eversionدیکشنری انگلیسی به فارسیتکامل، واژگونی، خرابی، واژگون سازی، برگردانی، برگرداندن پلک چشم و غیره
بیزاریدرمانیaversion therapyواژههای مصوب فرهنگستانگونهای رفتاردرمانی که در آن بیمار برای اجتناب از رفتار یا نشانههای ناخوشایند ازطریق مرتبط کردن آنها با تجارب دردناک شرطی میشود
زیانگریزیloss aversionواژههای مصوب فرهنگستانپرهیز از زیان ازطریق پرداختن به موضوعی که زیانهای نپرداختن به آن بیش از توجه به آن باشد
غذابیزاریfood aversionواژههای مصوب فرهنگستانخودداری بیدلیل از خوردن غذا یا از مصرف یک مادۀ غذایی خاص
اختلال بیزاری جنسیsexual aversion disorderواژههای مصوب فرهنگستاناختلالی که در آن واکنش هیجانی منفی به فعالیت جنسی، موجب اجتناب از آن فعالیت میشود
مزهبیزاری شرطیtaste aversion learning, Garcia effect, conditioned taste aversion, Sauce-Bearnaise syndromeواژههای مصوب فرهنگستانبیزاری و دوری جستن از مادهای خوراکی که مزۀ آن مشابه با مادهای است که بر فرد اثرات سمی یا ناخوشایند داشته است
تنفردیکشنری فارسی به انگلیسیabhorrence, allergy, aversion, detestation, disgust, hate, hatred, nausea, objection, odium, repugnance
نفرتدیکشنری فارسی به انگلیسیaversion, detestation, disgust, distaste, execration, hate, hatefulness, hatred, odium, phobia, repugnance, venom
زیانگریزیloss aversionواژههای مصوب فرهنگستانپرهیز از زیان ازطریق پرداختن به موضوعی که زیانهای نپرداختن به آن بیش از توجه به آن باشد
غذابیزاریfood aversionواژههای مصوب فرهنگستانخودداری بیدلیل از خوردن غذا یا از مصرف یک مادۀ غذایی خاص