availabilityدیکشنری انگلیسی به فارسیدسترسی، دسترس پذیری، فراهمی، قابلیت استفاده، چیز مفید و سودمند، شخص مفید
سوگیری دسترسنگرavailability biasواژههای مصوب فرهنگستانگرایش ذهن به استفاده از تجارب و آموزههای کسبشده برای قضاوت در مورد موضوعهای کموبیش مشابه
دسترسی گزینشیselective availability, SAواژههای مصوب فرهنگستانکاهش تعمدی دقت موقعیتیابی نقطهای بهوسیلة وزارت دفاع امریکا، با ناپایدار کردن ساعت یا اطلاعات مدار ماهواره برای کاربران غیرنظامی
availabilitiesدیکشنری انگلیسی به فارسیامکانات موجود، دسترسی، دسترس پذیری، فراهمی، قابلیت استفاده، چیز مفید و سودمند، شخص مفید
حصولدیکشنری فارسی به انگلیسیachievement, acquirement, acquisition, accomplishment, attainment, availability, obtainment