authorityدیکشنری انگلیسی به فارسیقدرت، اختیار، اجازه، اعتبار، نفوذ، تسلط، توانایی، متخصص، تصدی، اولیاء امور، نویسندهء معتبر، خوشنامی
مرجع مجازشناسیauthorityواژههای مصوب فرهنگستانفرد یا نهاد تعیینشده با حقوق و مسئولیتهای مشخص برای واپایش یک فضای مدیریتی
اجازهنامة هزینهکردauthority for expenditure, application for expenditure, authorization for expenditureواژههای مصوب فرهنگستانسند رسمی درخواست اجازة هزینه کردن از محل منابع سرمایهای برای تأمین اهداف کسبوکار اختـ . اِهَک AFE
مرجع 2authority 2, telecommunications authorityواژههای مصوب فرهنگستاننهادی ملی برای سامان بخشیدن به مخابرات هر کشور و وضع مقررات مخابراتی برای تشویق شرکتهای مخابرات به رقابت بیشتر و حمایت از مشتریان و کاربران خدمات مخابراتی