assessmentدیکشنری انگلیسی به فارسیارزیابی، تشخیص، تخمین، براورد، اظهارنظر، تعیین مالیات، وضع مالیات، تقویم
assessmentsدیکشنری انگلیسی به فارسیارزیابی ها، ارزیابی، تشخیص، تخمین، براورد، اظهارنظر، تعیین مالیات، وضع مالیات، تقویم
ارزیابیدیکشنری فارسی به انگلیسیappraisal, assessment, conspectus, estimate, estimation, evaluation, measure, valuation
برآورددیکشنری فارسی به انگلیسیappraisal, assessment, calculation, estimate, estimation, judgment, measure, projection, reckoning
تحلیل خطر زمینلرزهseismic hazard analysis, SHAواژههای مصوب فرهنگستانمحاسبة خطر زمینلرزه برای یک یا گروهی از ساختگاهها نیز: ارزیابی خطر زمینلرزه earthquake hazard assessment
تحلیل خطرپذیری زمینلرزهایseismic risk analysis, earthquakerisk analysisواژههای مصوب فرهنگستانمحاسبة خطرپذیری ناشی از زمینلرزه برای هر دارایی یا مجموعهداراییها نیز: ارزیابی خطرپذیری زمینلرزهای seismic risk assessment
ارزیابی خسارت بمبارانbomb damage assessment, BDAواژههای مصوب فرهنگستانبررسی میزان خسارات ناشی از بمباران اعم از فیزیکی و اقتصادی متـ . ارزیابی خسارت نبرد battle damage assessment
assessmentsدیکشنری انگلیسی به فارسیارزیابی ها، ارزیابی، تشخیص، تخمین، براورد، اظهارنظر، تعیین مالیات، وضع مالیات، تقویم
پیامدسنجی اجتماعیsocial impact assessmentواژههای مصوب فرهنگستانفرایند ارزیابی پیامدهای اجتماعی، چه مثبت و چه منفی، یک فعالیت پیشنهادی با درنظر داشتن حقوق و رفاه و شادابی و گروههای مختلف مردم