aposterioriدیکشنری انگلیسی به فارسیآپوستیری، از مخلوق بخالق پی برده، استقرایی، از معلول بعلت رسیده، استنتاجی، با استدلال قیاسی
a posterioriدیکشنری انگلیسی به فارسیa posteriori، از مخلوق بخالق پی برده، استقرایی، از معلول بعلت رسیده، استنتاجی، با استدلال قیاسی
پسینیa posterioriواژههای مصوب فرهنگستانویژگی گزاره یا مفهوم یا استدلالی که برای توجیه نیازمند رجوع به تجربه باشد
برهان اِنّیargument a posterioriواژههای مصوب فرهنگستاننوعی استدلال از معلول به علت که در آن حد وسط، علتِ علم به هستی شیء است
احتمال پسینیposterior probability, a posteriori probabilityواژههای مصوب فرهنگستاناحتمال یک پیشامد که پس از مشاهدۀ دادههای مربوط به متغیری تصادفی محاسبه میشود و در تقابل با احتمال پیشینیِ همان پیشامد قبل از مشاهدۀ دادههاست
توزیع پسینیposterior distribution, a posteriori distributionواژههای مصوب فرهنگستانتوزیع احتمال شرطی یک پارامتر به یک متغیر تصادفی بهشرط مشاهدۀ مقداری خاص از آن متغیر
چگالی پسینیposterior density, a posteriori densityواژههای مصوب فرهنگستانضابطهای ریاضی که توزیع احتمال شرطی یک پارامتر مربوط به متغیری تصادفی را به شرط مشاهدۀ مقداری خاص از آن متغیر توصیف کند
تجربیدیکشنری فارسی به انگلیسیa posteriori, empirical, experiential, experimental, practical, tentative