آماتورفرهنگ فارسی عمیدکسی که به خاطر میل و علاقۀ شخصی و نه برای کسب درآمد، در یکی از رشتههای هنری، ورزشی، یا فنی فعالیت میکند.
عمیطرلغتنامه دهخداعمیطر. [ ع َ م َ طَ ] (اِخ ) مردی است سفیانی که در زمان محمد امین در دمشق خروج کرد. (منتهی الارب ).
خامدستدیکشنری فارسی به انگلیسیamateur, callow, gawky, homely, incompetent, inexperienced, jejune, novitiate, tyro, young