شمتلغتنامه دهخداشمت . [ ش َم ْ م َ ] (ع اِ) شمة. شمه . (یادداشت مؤلف ). پاره ای و جزیی و بخشی از چیزی : چند نکت دیگر بود. ... و من شمتی از آن شنوده بودم بدان وقت که به نشابور
شمتفرهنگ انتشارات معین(شَ مَّ) [ ع . شمة ] (اِ.) 1 - (مص م .) واحد شم : یکبار بوییدن . (اِ.) 2 - بوی اندک . 3 - مقدار کم ، اندک .
شمتالغتنامه دهخداشمتا. [ ] (اِخ ) نام ملاکی سریانی مسیحی که در کشتن خسروپرویز به دست شیرویه و مریم مادر شیرویه همدستی کرد. (یادداشت مؤلف ).