شهمیرزادیلغتنامه دهخداشهمیرزادی . [ش َ ] (ص نسبی ) منسوب به شهمیرزاد. || از مردم شهمیرزاد. || لهجه ای است ایرانی که مردم شهمیرزاد بدان تکلم کنند. (فرهنگ فارسی معین ).
شهمیرزادلغتنامه دهخداشهمیرزاد. [ ش َ ] (اِخ ) قصبه ای است از بخش سنگسر. در تابستان 8000 و در زمستان 3000 تا 4000 تن سکنه دراد. (از فرهنگ فارسی معین ).
کشمیرزادلغتنامه دهخداکشمیرزاد. [ ک ِ ] (ص مرکب ) زاده ٔ کشمیر. (یادداشت مؤلف ). کشمیرزاده : همان پای کوبان کشمیرزادمعلق زن از رقص چون دیو باد.نظامی .