شاسلغتنامه دهخداشاس . (اِخ ) ابن زهیربن جذیمةبن رواحة العبسی از بنی عبس . وی در عصر جاهلیت در زمان نعمان بن المنذر میزیست و در یوم منعج که آن را یوم الروهة نیز خوانند کشته شد.
شاسلغتنامه دهخداشاس . (اِخ ) ابن عقیلة. وی از بنی تمیم و برادر علقمه ٔ شاعر و از اصحاب منذربن ماء السماء است و حارث بن ابی شمر چون منذر را کشت وی را اسیر ساخت و سپس هنگام جستجو
شاسلغتنامه دهخداشاس . (ص ) بدخوی . (شعوری ) (ناظم الاطباء). بداخلاق . (شعوری ) : چو بنیاد جهان که بی اساس است نبیند روی راحت هرکه شاس است . (ازشعوری ).این لغت در ناظم الاطباء پ
شاسلغتنامه دهخداشاس . [ شاس س ] (ع ص ) لاغر و ضعیف و خشک . (منتهی الارب ). الناحل الضعیف . (اقرب الموارد).
شاس ترسونلغتنامه دهخداشاس ترسون . [ ت َ س ُ ] (اِ) شاسترسن . شطرنج هندی . نوعی از گیاهان علفی و معروف ترین قسم آن «چمن المپ » شهرت دارد.
شاس لولوبالغتنامه دهخداشاس لولوبا. [ لول ُ ] (اِخ ) فرانسوا، مارکی دو. ژنرال و مهندس فرانسوی . وی بسال 1754 م . در سن سورنن نزدیک مارن تولد و بسال 1833 م . وفات یافت . این ژنرال در سا
شاسکولواژهنامه آزادفردی گاها گیج که زود گول میخورد و کارها و رفتاری که نشان از ضریب هوشی پایین وی است از او سر میزند. گاها مترادف کودن ، خنگ و نادان در زبان عامه می باشد.