شاتلغتنامه دهخداشات . (ع اِ) شاة گوسپند و این لفظ را اکثر بتای مدوره نویسند. (غیاث ) : گرگ را کی رسد ملامت شات باز را کی رسد نهیب شخش . رودکی .به بُرّ و شات مرا بِرّ و مکرمت فر
کشاتلغتنامه دهخداکشات . [ ک ُ ] (اِخ ) کاشانیان . کاشی ها. جمعی است برساخته ٔ عوام برای کاشی و کاشانی . جمع منحوت کلمه ٔ کاشی ، مردمان کاشان . (یادداشت مؤلف ).
شاتکلغتنامه دهخداشاتک . [ ت َ ک َ ] (اِخ ) نام یکی از شهرهای شمال سنکهت در هند. (تحقیق ماللهند ص 156).
شاتولغتنامه دهخداشاتو. (اِخ ) کمون سن - اِ - اواز جزو آروندیسمان ورسای ،واقع در کنار رود سن ؛ دارای 15300 نفر جمعیت است .
شاتولغتنامه دهخداشاتو. (ترکی ، اِ) زینه و پله ٔ نردبان . (ناظم الاطباء). || نردبان . (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ) (غیاث ). و به تازی سلم خوانند. (آنندراج ) : کجا بر کنگر قصرش کم
شاتولغتنامه دهخداشاتو. [ ت ُ ] (اِخ ) (لو) مرکز کمون شارانت - ماریتیم ، در جزیره ٔ اولرون جزو آروندیسمان روش فور؛ دارای 2900نفر جمعیت ، بندر کوچکی است در ساحل اقیانوس اطلس .