تجمیع حسابaccount aggregationواژههای مصوب فرهنگستانگردآوری اطلاعات از وبگاههای متعدد و ارائۀ آنها به مشتری بهصورت یکپارچه
انبوهشaggregation 1واژههای مصوب فرهنگستان[رایانه و فنّاوری اطلاعات] فرایند جمعآوری و گردآوری و همگذاری دادهها از دو یا چند منبع [شیمی، مهندسی بسپار] شکلگیری گروهی از قطرات یا ذرات یا حبابها یا مولکولها در کنار هم [علوم جَوّ] 1. فرایند ترکیب ویژگیهای مختلف سطحی مناطق ناهمگون مجاور بهصورت مقدار میانگین منطقهای 2. انباشته شدن بلور
انبوهش خوشهایcluster aggregationواژههای مصوب فرهنگستانمدلی ریاضی برای فرایند گرد هم آمدن مجموعهذراتی که حرکت کاتورهای دارند
تلدیکشنری فارسی به انگلیسیagglomeration, aggregation, bank, drift, driftage, dune, eminences, hill, hummock, pile
تودهدیکشنری فارسی به انگلیسیaccumulation, aggregation, clump, collection, conglomerate, driftage, heap, hill, horde, mass , pile, pocket, ruck, stack
کپهدیکشنری فارسی به انگلیسیagglomeration, aggregation, blade, clump, cluster, collection, congeries, conglomerate, heap, hill, hoard, knot, mass , pile, rick
تجمیع حسابaccount aggregationواژههای مصوب فرهنگستانگردآوری اطلاعات از وبگاههای متعدد و ارائۀ آنها به مشتری بهصورت یکپارچه
انبوهش خوشهایcluster aggregationواژههای مصوب فرهنگستانمدلی ریاضی برای فرایند گرد هم آمدن مجموعهذراتی که حرکت کاتورهای دارند
انبوهش شارflux aggregationواژههای مصوب فرهنگستانفرایند تشکیل میانگین افقی مؤثر یا انبوهۀ شارهای تلاطمی بر روی سطوح ناهمگن