advancingدیکشنری انگلیسی به فارسیپیشبرد، پیش بردن، جلو بردن، اقامه کردن، جلو رفتن، ترقی دادن، ترفیع رتبه دادن، تسریع کردن، مساعده دادن، پیش رفتن
شیرخشکلغتنامه دهخداشیرخشک . [ خ ُ ] (اِ مرکب ) شیر که خشک کنند و به صورت گرد درآورند. رجوع به ترکیب شیرخشک در ذیل ماده ٔ شیر شود. || قسمی از شیرخشت . (ناظم الاطباء). شیرخشت . (از
شیرخشکdried milk, milk powder, dehydrated milkواژههای مصوب فرهنگستانشیر کاملی که رطوبت آن کاهش یافته و بهصورت پودری با ماندگاری بسیار درآمده باشد
شیرخشک بیچربیdried skim milk, skim milk powder, non-fat dried milkواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شیر بیچربی که رطوبت آن کاهش یافته و بهصورت پودری با ماندگاری بسیار درآمده باشد