advanceدیکشنری انگلیسی به فارسیپیشرفت، مساعده، پیش روی، جلو بردن، پیش پرداخت، پیش قسط، سبقت، ربون، پیش بردن، اقامه کردن، جلو رفتن، ترقی دادن، ترفیع رتبه دادن، تسریع کردن، مساعده دادن، پیش رفتن، از پیش فرستاده شده
پیشاندازی جرقهزنیspark advance, advance 1, advanced ignition, ignition advanceواژههای مصوب فرهنگستانتغییر زمانبندی جرقهزنی بهطوریکه عمل جرقه زدن پیش از زمانی که کارخانۀ سازنده تعیین کرده است انجام گیرد
پیشداد بانکیbank advanceواژههای مصوب فرهنگستانمنابع مالی نظیر وام و اعتبار و مجوز اضافهبرداشت که برای موجودیِ حساب بانکی متقاضی در اختیار وی قرار گیرد