admittingدیکشنری انگلیسی به فارسیپذیرش، پذیرفتن، دادن، اقرار کردن، راه دادن، بار دادن، راضی شدن، رضایت دادن، تصدیق کردن، زیر بار رفتن، واگذار کردن، اعطاء کردن
مسلمادیکشنری فارسی به انگلیسیadmittedly, absolutely, certainly, definitively, indubitably, naturally, of course, sure