acuteدیکشنری انگلیسی به فارسیحاد، ضربه، تند، بحرانی، تیز، حساس، زیرک، تیزرو، نوک تیز، زیر، روشن بین، تیز نظر، شدید ، تیز
ارتفاع سرشکنشدهadjusted elevationواژههای مصوب فرهنگستانارتفاعی که از افزودن تصحیح سرشکنی به ارتفاع قائم به دست میآید
میزان تعدیلیافتهadjusted rateواژههای مصوب فرهنگستانسنجهای که میزان یک رخداد را در یک جمعیت در مدتزمان معین با استفاده از روش تعدیل معین میکند
دمای تنظیم ریلadjusted rail temperatureواژههای مصوب فرهنگستاندمای مورد نیاز ریل در زمان جوشکاری و در هنگام نصب یا تعمیر و نگهداری برای تنظیم درز انبساط که این دما معمولاً ازطریق گرمادهی حاصل میشود
متعادلدیکشنری فارسی به انگلیسیcentrist, composed, even-tempered, medium, moderate, modest, reasonable, regular, tempered, well-adjusted
سازگاردیکشنری فارسی به انگلیسیadaptable, accommodating, compatible, congenial, congruous, consistent, correspondent, easy, favorable, malleable, harmonic, harmonious, kindly, tolerant, united, well-adjusted
میزاندیکشنری فارسی به انگلیسیamount, balance, degree, dimension, extent, matter, measure, peg, pitch, point, poise, quantity, rate, rating, scale, standard, volume, well-adjusted, worth