15 مدخل
actuaries، دبیر، امارگیر، مامور احصائيه
واقعیت دارد، عملی کردن، واقعیت دادن، واقعی کردن
واقعیت
واقعیت دادن، عملی کردن، واقعی کردن
actuarial، اماری، احصائي
واقع گرا، عملی کردن، واقعیت دادن، واقعی کردن
actuarial