artlessدیکشنری انگلیسی به فارسیبدون هنر، بی هنر، ساده لوح، ساده دل، ساده، بی صنعت، بی تزویر، غیر صنعتی، فروتن، ساده طبع
بازیگر مکمل زنsupporting actressواژههای مصوب فرهنگستانبازیگر زنی که پس از بازیگر نقش اول، مهمترین نقش را دارد متـ . بازیگر نقش دوم زن
ساده دلدیکشنری فارسی به انگلیسیartless, babe, confiding, green, gullible, ingenuous, innocent, naive, naïve, simple, simple-minded, trustful, trusting, unaffected