activatingدیکشنری انگلیسی به فارسیفعال کردن، کنشور کردن، بفعالیت پرداختن، تخلیص کردن، سوق دادن، بکار انداختن
بازکنانش در تاریکیdark reactivationواژههای مصوب فرهنگستانسازوکاری زیمایهای که در آن دنای آسیبدیده بدون کمک نور ترمیم میشود متـ . بازفعالسازی در تاریکی ترمیم در تاریکی dark repair
بازکنانش نوریphotoreactivationواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن آسیبهای ژنی ناشی از نور فرابنفش با نور مرئی ترمیم میشوند متـ . بازفعالسازی نوری ترمیم نوری light repair