موج آکوستیکیacoustic waveواژههای مصوب فرهنگستانموج سهبُعدی فشردگی و وافشردگی محیط براثر اختلال ناشی از چشمۀ انرژی آکوستیکی در آن محیط
acousticدیکشنری انگلیسی به فارسیصوتی، سمعک، سخنگو، اوا شنودی، وابسته به شنوایی، مربوط به صدا، مربوط به سامعه
صافی موج آکوستیکیacoustic wave filterواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای که امواج صوتی با بسامدهای مختلف را از هم جدا میکند
acousticدیکشنری انگلیسی به فارسیصوتی، سمعک، سخنگو، اوا شنودی، وابسته به شنوایی، مربوط به صدا، مربوط به سامعه
acousticدیکشنری انگلیسی به فارسیصوتی، سمعک، سخنگو، اوا شنودی، وابسته به شنوایی، مربوط به صدا، مربوط به سامعه