achievesدیکشنری انگلیسی به فارسیدستیابی به، رسیدن، دست یافتن، نائل شدن به، انجام دادن، بانجام رسانیدن، تحصیل کردن، کسب موفقیت کردن اطاعت کردن
achievedدیکشنری انگلیسی به فارسیبه دست آورد، رسیدن، دست یافتن، نائل شدن به، انجام دادن، بانجام رسانیدن، تحصیل کردن، کسب موفقیت کردن اطاعت کردن
achieveدیکشنری انگلیسی به فارسیرسیدن، دست یافتن، نائل شدن به، انجام دادن، بانجام رسانیدن، تحصیل کردن، کسب موفقیت کردن اطاعت کردن
اخوسلغتنامه دهخدااخوس . [ اُ ] (اِخ ) بیرونی در آثارالباقیة در جدول ملوک کلدانی این نام را آورده است و این صورت لقب اردشیر (ارتاگزرسس ) سیم است . رجوع به اُخُس شود.
اخوصلغتنامه دهخدااخوص . [ اَ وَ ] (اِخ ) از اعلام مردان عربست و از جمله لقب زیدبن عمرو، شاعری از عرب .