علامت عَرَضیaccidentalواژههای مصوب فرهنگستانعلامتی در نتنویسی که بهصورت مقطعی برای تغییر زیروبمی به اندازۀ معین یا بیاثر کردن علائم تغییردهندۀ قبلی به کار میرود
اثرانگشت اتفاقیaccidental loop fingerprint, accidental loopواژههای مصوب فرهنگستاننوعی الگوی اثرانگشت که حلقهای یا کمانی یا پیچشی نیست، ولی ویژگیهای مشترک این سه نوع اثرانگشت را دارد
آذرآوار تصادفیaccidental pyroclastواژههای مصوب فرهنگستانآذرآواری متشکل از قطعات غیرآتشفشانی یا آتشفشانی نامرتبط
بیشمصرفی اتفاقیaccidental overdoseواژههای مصوب فرهنگستانمصرف بیشازحد دارو یا مواد اعتیادآور قانونی یا غیرقانونی، یا ترکیبی از الکل و مواد اعتیادآور، بدون قصد خودکشی یا دیگرکشی
تقویت اتفاقیaccidental reinforcement, incidental reinforcementواژههای مصوب فرهنگستانتقویت پاسخ از طریق محرکی ناخواسته و برنامهریزینشده
پیش بینی نشدهدیکشنری فارسی به انگلیسیaccidental, casual, unexpected, unforeseen, unlooked-for, unscheduled
غیر مترقبهدیکشنری فارسی به انگلیسیaccidental, unexpected, unforeseen, unhoped-for, unlooked-for, surprise
ناگهانیدیکشنری فارسی به انگلیسیaccidental, emergent, exigent, imperious, precipitate, sudden, swift, unawares, urgent