علهزلغتنامه دهخداعلهز. [ ع ِ هَِ ] (ع اِ)کنه ٔ کلان . (منتهی الارب ). کنه ٔ بزرگ . (از لسان العرب )(تاج العروس ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). || نوعی از خوردنی که از خون و پشم در
علقهفرهنگ انتشارات معین(عُ لْ قَ) [ ع . علقة ] (اِ.) 1 - عشق ، دلبستگی . 2 - گرانمایه از هر چیزی .3 - آن مقدار از علوفه که غذای یک روزة شتر باشد.
علقه مضغهفرهنگ انتشارات معین(عَ لَ قِ. مِ غَ) [ ع . ] 1 - (اِ.) خون بسته شده . 2 - (ص .) در فارسی ؛ شخص پست و حقیری که خودنمایی می کند.