Rockدیکشنری انگلیسی به فارسیسنگ، صخره، تکان، تخته سنگ، تخته سنگ یا صخره، سنگ خاره، جنبش، تکان نوسانی دادن، جنباندن
پیسنگbasement, basement rockواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای نامتمایز از سنگها که در زیر پوشش سنگ رویی قرار دارد و تا اعماق پوسته ادامه مییابد
انباشتسنگcumulate 1, accumulate rockواژههای مصوب فرهنگستانسنگ آذرینی که براثر تهنشست بلورها از یک ماگما در نتیجۀ عمل گرانی و انباشته شدن آنها به وجود میآید
سنگ آبآواریhydroclastic rockواژههای مصوب فرهنگستانسنگی آتشفشانی که در هنگام سرد شدن در زیر آب یا یخ خرد شده است