خیلغتنامه دهخداخی .(اِ) خیک . مشک . کیسه . چرم و آوند پوستی برای حمل آب . (از ناظم الاطباء). مخفف خیک است و آن اعم است از خیک سقایان و خیک ماست . (از برهان قاطع) : می خورم تا
خیلغتنامه دهخداخی . (اِ) مخفف «خین » و «خیم » که خون و لعاب غلیظ بینی و دهن باشد. (از لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ).
خیلغتنامه دهخداخی . (اِ) نام حرف بیست و چهارم از حروف یونانی و نماینده ٔ ستاره ٔ قدر بیست و دوم و صورت آن این است «x». (یادداشت مؤلف ).