لوـ لوlo-lo, lift-on lift-offواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بارگیری و تخلیه، بهویژه در کشتیهای بارگُنجی، که در آن از جرثقیل برای جابهجایی بار استفاده میشود
لوش لوشلغتنامه دهخدالوش لوش . (ص مرکب ) پاره پاره : گر بجنبد در زمان گیردش گوش بر زمین زن تا که گردد لوش لوش .عیوقی .
خط دیدline of sight, LOSواژههای مصوب فرهنگستان[علوم جَوّ، نجوم رصدی و آشکارسازها] خطی فرضی نشانگر سیر پرتوِ نور از هدف به چشم [حملونقل هوایی، مهندسی نقشهبرداری] خطی فرضی بین نشانۀ واقع بر تارک عدسی و نقطۀ گرهی عقبی عدسی شیئی دوربین