یخ چربیگونgrease ice, ice fat, lard iceواژههای مصوب فرهنگستانپوستۀ نازکی از خاکهبلورها که بر روی سطح دریا به هم بسته میشوند و ظاهری تیره و چربیگون ایجاد میکنند
lordدیکشنری انگلیسی به فارسیخداوند، ارباب، لرد، صاحب، شاهزاده، مالک، خدیو، سید، حکمروایی کردن، مانند لرد رفتار کردن، عنوان لردی دادن به
جنگسالارwarlordواژههای مصوب فرهنگستانفرماندهی نظامی که با نیروی تحت فرمانش، در عمل، مستقل از حکومت مرکزی، بر بخشی از کشور اقتدار سیاسی و نظامی خود را اعمال میکند