homelessدیکشنری انگلیسی به فارسیبی خانمان، بی مسکن، دربدر، غریب، خانه بدوش، اواره، بی مکان و منزل، سر گردان
اخثملغتنامه دهخدااخثم . [ اَ ث َ ] (ع ص ، اِ) پهن بینی . (مهذب الاسماء). پهن و سطبر بینی . || آنکه سرگوش وی پهن باشد. || شیر. اسد. || شمشیر پهن . || شرم سطبر، در زن .
homeliestدیکشنری انگلیسی به فارسیhomeliest، ساده، زشت، مثل خانه، بد گل، خودمانی وصمیمانه، فاقد جمال، فروتن