benefitدیکشنری انگلیسی به فارسیسود، منفعت، مزایا، مزیت، استفاده، مصلحت، اعانه، احسان، خیر، نمایش برای جمعاوری اعانه، افاضه، احسان کردن، فایده بردن، فایده رساندن
رفاهگَردیbenefit tourismواژههای مصوب فرهنگستاننوعی گردشگری که در آن گردشگران به کشورهای دیگر سفر میکنند تا عمدتاً از سامانههای رفاه اجتماعی آنها بهرهمند شوند
مالیات بهرهمندسازbenefit taxواژههای مصوب فرهنگستانمالیاتی که از محصول یا خدمتی خاص اخذ میشود و درآمد حاصل از آن عاید کسانی میشود که همان محصول یا خدمت را خریداری میکنند