وضاضیلغتنامه دهخداوضاضی ٔ. [ وَ ض ِءْ ] (ع ص ، اِ) ج ِ وُضّاء. به معنی خوبان و پاکیزه رویان . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به وضاء شود.
ودداءلغتنامه دهخداودداء. [ وُ دَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ودود. به معنی دوست و بسیارمحبت . (منتهی الارب ). رجوع به ودود شود.
روغن حلپذیرsoluble oilواژههای مصوب فرهنگستاننامیزهای پایدار از آب و روغن با غلظت بالا که در عملیات فلزکاری برای روانسازی و خنکسازی و ممانعت از خوردگی به کار میرود متـ . روغن نامیزهای emulsifying oil