تخادنلغتنامه دهخداتخادن . [ ت َ دُ ] (ع مص ) با یکدیگر راست شدن در دوستی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تخیدنلغتنامه دهخداتخیدن . [ ت ِ دَ ] (مص ) مصدر منحوت از تخمق یا تخمگ ترکی ، خوردن (اهریمنی ). نفرین گونه ایست چون زهر مار کردن ، کوفت کردن : بِتِخ ؛ کوفت کن . زهر مار کن . تِخید؛ زهر مار کرد. کوفت کرد. (یادداشت بخط مؤلف ).