گوارکلغتنامه دهخداگوارک . [ رِ ] (اِخ ) مرکز بخش کت دُ نُر از ناحیه ٔ گین گام (در فرانسه ) که در کنار رود بلاوه واقع شده و 700 تن جمعیت دارد.
وارکهلغتنامه دهخداوارکه . [ ] (اِخ ) نام موضعی است در آسیای غربی که تی لُر و نفتوس انگلیسی دو شهر قدیم از سومر «اور» و «اِرِخ » را از زیرتپه های آن کشف کردند. (تاریخ ایران باستان ص 54).
وارکلغتنامه دهخداوارک . [ رِ ] (ع اِ) جایی که سوار پای خود را بر آن گذارد، و وارکة با تاء نیز آمده است . (از اقرب الموارد). جایی که راکب پای خود را گذارد از پالان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). وارکة.
وارقلغتنامه دهخداوارق . [ رِ ] (ع ص ) پربرگ . (المنجد). بابرگ .(ناظم الاطباء). درخت پربرگ . (از اقرب الموارد). || خوشبرگ . (المنجد). و رجوع به وارقه شود.
وارقةلغتنامه دهخداوارقة. [ رِ ق َ ] (ع ص ) درخت سبزی که دارای برگهای زیبایی است . (از اقرب الموارد). درخت خوش سبز برگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). درخت خوش منظری که دارای برگهای سبز باشد. (ناظم الاطباء).