لغتنامه دهخدا
دیسق . [ دَ س َ ] (ع اِ) خوان نقره یا معرب طشتخوان باشد. (از تاج العروس ) (منتهی الارب ). تابوت و طشتخوان . (مهذب الاسماء). || (ص ) راه دراز. || حوض پرآب . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). || آبگیر زلال و سپید. (از تاج العروس ).- غدیر دیسق ؛ غدیر