لغتنامه دهخدا
رن ء. [ رَن ْءْ ] (ع مص ) دیدن چیزی را یاکسی را. (منتهی الارب ). نگاه کردن چیزی را یا کسی را. (اقرب الموارد) (از متن اللغة). || گران بار آمدن . (از منتهی الارب ). در راه رفتن سنگینی داشتن . و گویند: جاء یرناء فی مشیته ؛ ای یتثاقل . (اقرب الموارد). || حنا بستن به سر. (از متن ا