گلابتونلغتنامه دهخداگلابتون . [ گ ُ ] (اِ) ابریشم غاژکرده و به صورت پنبه ٔ محلوج درآمده . (یادداشت به خط مؤلف ). رشته ٔ زر و سیم . (ناظم الاطباء): و کیف جیب به ریسمان زر رشته که آ
گلابتونفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. گلهای برجسته که با رشتههای نقره یا طلا در روی پارچه میدوزند.۲. نخهای زرین یا سیمین که در گلابتوندوزی به کار میرود.
گلابتون دوزیفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهدوختن نقشونگار و گلهای برجسته بر روی پارچه با رشتههای باریک زرّین و سیمین.
گیس گلابتونلغتنامه دهخداگیس گلابتون . [ گ ُ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ) دارای گیسویی چون گلابتون . دارای گیسویی چون تارهای زر. مو بور. موطلایی . دختری که گیس گلابتون دارد. طلایی گیسوان . (از
گلابوندلغتنامه دهخداگلابوند. [ گ ُ لاب ْ وَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان باغ ملک بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز، واقع در 3هزارگزی شمال باختری باغ ملک ، کنار راه اتومبیل رو هفتگل
گیس گلابتونلغتنامه دهخداگیس گلابتون . [ گ ُ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ) دارای گیسویی چون گلابتون . دارای گیسویی چون تارهای زر. مو بور. موطلایی . دختری که گیس گلابتون دارد. طلایی گیسوان . (از
کارپیچفرهنگ انتشارات معین(اِمر.) 1 - پارچه ای که گلابتون دوزان لفافة کار خود سازند به جهت محافظت از آن . 2 - دسته و بسته ، تنگ .
زرفرهنگ انتشارات معیندوز (زَ) 1 - (ص فا.) آن که با تارهای زرد گلابتون پارچه و جامه را نقش دوز، چکن دوز. 2 - (ص مف .) پارچة زردوزی شده .