گلابتونفرهنگ فارسی عمید۱. گلهای برجسته که با رشتههای نقره یا طلا در روی پارچه میدوزند.۲. نخهای زرین یا سیمین که در گلابتوندوزی به کار میرود.
گلابتونلغتنامه دهخداگلابتون . [ گ ُ ] (اِ) ابریشم غاژکرده و به صورت پنبه ٔ محلوج درآمده . (یادداشت به خط مؤلف ). رشته ٔ زر و سیم . (ناظم الاطباء): و کیف جیب به ریسمان زر رشته که آنرا گلابتون نیز خوانند. (دیوان نظام قاری ص 155). طلایی باش
گلابتونفرهنگ نامها(تلفظ: golābe(a)tun) (در صنایع دستی) رشتههای نازک طلا و نقره (امروزه اغلب اکلیلی به رنگ طلا یا نقره) که همراه تارهای ابریشم در زری بافی به کار میرود ؛ گلهای برجسته از رشتههای طلا و نقره که روی پارچه میدوزند ؛ ابریشم بافتهای به رنگ مو همراه با منگوله که به دنبالهی گیس میبندند.
گیس گلابتونلغتنامه دهخداگیس گلابتون . [ گ ُ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ) دارای گیسویی چون گلابتون . دارای گیسویی چون تارهای زر. مو بور. موطلایی . دختری که گیس گلابتون دارد. طلایی گیسوان . (از یادداشت مؤلف ).
گلابتون دوزیفرهنگ فارسی عمیددوختن نقشونگار و گلهای برجسته بر روی پارچه با رشتههای باریک زرّین و سیمین.
لابتانلغتنامه دهخدالابتان . [ ب َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ لابة. رجوع به حرّة شود. (معجم البلدان ).لابتاالمدینة، حرتا المدینة. (امتاع الاسماع ص 333).
گیس گلابتونلغتنامه دهخداگیس گلابتون . [ گ ُ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ) دارای گیسویی چون گلابتون . دارای گیسویی چون تارهای زر. مو بور. موطلایی . دختری که گیس گلابتون دارد. طلایی گیسوان . (از یادداشت مؤلف ).
گلابتون دوزیفرهنگ فارسی عمیددوختن نقشونگار و گلهای برجسته بر روی پارچه با رشتههای باریک زرّین و سیمین.
کناری فروشلغتنامه دهخداکناری فروش . [ ک ُ ف ُ ] (نف مرکب ) گلابتون فروش . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
گلابتون دوزیفرهنگ فارسی عمیددوختن نقشونگار و گلهای برجسته بر روی پارچه با رشتههای باریک زرّین و سیمین.
گیس گلابتونلغتنامه دهخداگیس گلابتون . [ گ ُ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ) دارای گیسویی چون گلابتون . دارای گیسویی چون تارهای زر. مو بور. موطلایی . دختری که گیس گلابتون دارد. طلایی گیسوان . (از یادداشت مؤلف ).