پرمدارالغتنامه دهخداپرمدارا. [ پ ُ م ُ] (ص مرکب ) که رفق و مدارات بسیار کند : مگر کردگار آشکارا کنددل و مغز ما پرمدارا کند. فردوسی .مگر بر من این آشکارا شودبر آتش دلم پرمدارا شود.فردوسی .
گرمیدرلغتنامه دهخداگرمیدر. [ گ َ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان القورات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند، واقع در 24 هزارگزی شمال بیرجند. هوای آن معتدل و دارای 68 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن عناب و شغل اهالی زر