26 فرهنگ

719 مدخل


گرداگرد

gardāgard

۱. گردنده.
۲. همیشه گردنده: ◻︎ شهر بگذاشت و عزم صومعه کرد / قانع از حکم چرخ گرداگرد (سنائی۱: ۱۴۳).

اطراف، پیرامون، حوالی، حولوحوش، دورتادور

around