گرارونلغتنامه دهخداگرارون . [ گ َ ] (اِ) جوششی است که آن را داد خوانند و به عربی قوبا گویند. (برهان ). بهندی داد نامند. (جهانگیری ).
رارانلغتنامه دهخداراران . (اِخ ) دهی است به اصفهان از آن ده است زیدبن ثابت و پسرش خلیل و برادرزاده ٔ او محمدبن محمدبن بدر که محدثان اند. (منتهی الارب ).