پرتوِ گاماgamma rayواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تابش الکترومغناطیسی پرانرژی و پرنفوذ که معمولاً در واپاشی پرتوزا گسیل میشود
گسیل گاماgamma emissionواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن هستههای اتمی با بیرون فرستادن تابش الکترومغناطیسی پرانرژی، بهصورت پرتو گاما، از حالت برانگیخته به حالتی با انرژی کمتر نزول میکنند
اِتّخذ خُطوَةًدیکشنری عربی به فارسیتدبيري انديشيد , فکري کرد , تصميم گرفت , اقدام کرد , برنامه ريخت , گامي برداشت
خالازوگامیلغتنامه دهخداخالازوگامی . [ زُ ] (فرانسوی ، اِ) راه یافتن لوله ٔ گرده از ناحیه ٔ فونیکول و خالاز به کیسه ٔ جنینی بنام خالازوگامی معروف است و این در بعضی از نباتات مانند درخت توس و کازورینا است . (از گیاه شناسی ثابتی ص 497/496).
خوش لگامیلغتنامه دهخداخوش لگامی . [ خوَش ْ / خُش ْ ل ِ / ل ُ ] (حامص مرکب ) خوش عنانی . مقابل بدلگامی . رامی . غیر حرونی .
هنگامیلغتنامه دهخداهنگامی . [ هََ ] (ص نسبی ) ترجمه ٔ خلق الساعه است ، یعنی جانوری که درساعت موجود شود همچو پشه و مگس و مانند آن . (برهان ). ضد همیشگی است . (آنندراج ). به این معنی ظاهراً از برساخته های فرقه ٔ آذرکیوان است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
ترش لگامیلغتنامه دهخداترش لگامی . [ ت ُ / ت ُ رُ ل ِ ] (حامص مرکب ) بدلگامی . توسنی . سرکشی کردن اسب .