لغتنامه دهخدا
کوهنگ . [ هََ ] (اِ) به معنی خیز کردن وبرجستن باشد. (برهان ). به معنی جستن به فتح جیم ، مرادف خیزیدن است . (آنندراج ). برجستن . (فرهنگ رشیدی ) (از فرهنگ جهانگیری ). خیز و برجستگی . (ناظم الاطباء).- با کوهنگ شدن چشم ؛ قَمَع . (تاج المصادر بیهقی ) (