لغتنامه دهخدا
کیکن . [ کی ک ِ ] (اِ) به معنی تاریکی باشد که در مقابل روشنایی است . (برهان ) (آنندراج ). تاریکی . (فرهنگ رشیدی ). تاریکی . ضد روشنایی . (ناظم الاطباء). || لحیم را نیز گویند، و آن چیزی است که بدان طلا و نقره و امثال آن را به هم پیوند کنند. (برهان ) (آنندراج ). || (ص نسبی ) ار