کهتویهلغتنامه دهخداکهتویه . [ ک َ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش بستک است که در شهرستان لار واقع است و501 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
کعتةلغتنامه دهخداکعتة. [ ک ُ ت َ ] (ع اِ) سرپوش شیشه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
قحطیلغتنامه دهخداقحطی . [ ق َ ] (حامص ) نایابی . یافت نشدن : برای یک دم تیغ تو صد خون میشود بر هم در این کشور ز بختم قحطی آب است پنداری . میر یحیی شیرازی (از آنندراج ).رجوع به قحط شود.
قعثةلغتنامه دهخداقعثة. [ ق َ ث َ ] (ع مص ) کم دادن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): قعث له من الشی ٔ قعثاً و قعثة؛ حفن له حفنة، ای اعطاه قلیلاً. (اقرب الموارد).