انورلغتنامه دهخداانور. [ اَ وَ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی است . روشن تر. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد). نورانی تر. بافروغ تر. منورتر : محسوس نیستند و نگنجند در حواس نایند
انورفرهنگ نامها(تلفظ: anvar) (عربی) روشنتر ، روشن ، نورانی؛ (به گونه احترام) (به مجاز) مبارک ، گرامی.
انور پاشالغتنامه دهخداانور پاشا. [ اَ ] (اِخ ) (1882-1922م .) فرمانده ترک در جنگ 1914-1918م . متولد در قسطنطنیه . وی پس ازشکست از سویت ها و محبوس شدن بدست آنها بقتل رسید.
انور زند شیرازیلغتنامه دهخداانور زند شیرازی . [ اَ وَ زَ دِ ] (اِخ ) مؤلف مجمع الفصحاء نویسد: اسمش محمد ابراهیم خان فرزند کهتر محمدکریم خان زند مشهور به وکیل است که سی سال سلطنت کردو بعد
انور یزدیلغتنامه دهخداانور یزدی . [ اَ وَ ی َ ] (اِخ )از شاعران و از تاجرزادگان شهر یزد بود. او راست :تا ز روی ماه خود روزی نقاب افکنده ایم مهر را از تاب روی او بتاب افکنده ایم داده
انور پاشالغتنامه دهخداانور پاشا. [ اَ ] (اِخ ) (1882-1922م .) فرمانده ترک در جنگ 1914-1918م . متولد در قسطنطنیه . وی پس ازشکست از سویت ها و محبوس شدن بدست آنها بقتل رسید.
انور زند شیرازیلغتنامه دهخداانور زند شیرازی . [ اَ وَ زَ دِ ] (اِخ ) مؤلف مجمع الفصحاء نویسد: اسمش محمد ابراهیم خان فرزند کهتر محمدکریم خان زند مشهور به وکیل است که سی سال سلطنت کردو بعد
انور یزدیلغتنامه دهخداانور یزدی . [ اَ وَ ی َ ] (اِخ )از شاعران و از تاجرزادگان شهر یزد بود. او راست :تا ز روی ماه خود روزی نقاب افکنده ایم مهر را از تاب روی او بتاب افکنده ایم داده