کنتراتلغتنامه دهخداکنترات . [ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) قرارداد. (فرهنگ فارسی معین ) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فرهنگستان ایران «قرارداد» را به جای این کلمه پذیرفته است . رجوع به قرا
کنتراتفرهنگ انتشارات معین(کُ تُ) [ فر. ] (اِ.) قرارداد، قرارداد برای کارهای ساختمانی و غیره ، پیمان .
کنترات کردنلغتنامه دهخداکنترات کردن . [ ک ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قرارداد بستن : ساختمان بیمارستان را کنترات کرد. (فرهنگ فارسی معین ).
کنترات چیلغتنامه دهخداکنترات چی . [ ک ُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) آنکه فروش جنس یا اجناسی را به ادارات دولتی و شرکتها مقاطعه کند. مقاطعه کار. پیمانکار: کنترات چی ارتش . (فرهنگ فارسی معین
کنتراتیلغتنامه دهخداکنتراتی . [ ک ُ ] (ص نسبی ) منسوب به کنترات . این کلمه در سابق به گروهی از کارمندان دولت اطلاق می شد که بعدها کلمه ٔ «پیمانی » را به جای آن برگزیدند.
کنترات کردنلغتنامه دهخداکنترات کردن . [ ک ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قرارداد بستن : ساختمان بیمارستان را کنترات کرد. (فرهنگ فارسی معین ).
کنترات چیلغتنامه دهخداکنترات چی . [ ک ُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) آنکه فروش جنس یا اجناسی را به ادارات دولتی و شرکتها مقاطعه کند. مقاطعه کار. پیمانکار: کنترات چی ارتش . (فرهنگ فارسی معین
کنتراتیلغتنامه دهخداکنتراتی . [ ک ُ ] (ص نسبی ) منسوب به کنترات . این کلمه در سابق به گروهی از کارمندان دولت اطلاق می شد که بعدها کلمه ٔ «پیمانی » را به جای آن برگزیدند.