کمککارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ککار، پشتیبان، کمککننده، مددکار، یاریگر، یار، خدمتگزار یاور، یاریرسان
واگن کفی کمکیidler carواژههای مصوب فرهنگستانواگنی کفی که در هنگام حمل محمولههای بلند به واگن باربر بسته میشود
واگنک پشتِ کارpush carواژههای مصوب فرهنگستانواگن کاری چهارچرخهای برای حمل افراد و مصالح سنگین که میتوان آن را هل داد یا با موتور به حرکت درآورد
فرغون پشتکارtrack dolly, rail dolly, pony carواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای متشکل از چرخ ـ محور با لبه و کفی شبیه به فرغون برای حمل مصالح خط بهصورت دستی در مسافتهای کوتاه
کمککارصحنهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه نه، تکنیسین، برقکار، گریمور، چهرهپرداز، منشی صحنه، مسئول جلوههای ویژه، متصدی لباس انیماتور دکوراتور، طراح صحنه، صحنهآرا، طراح تزیینات
نوکرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام خانهزاد، خدمتکار، کلفت، کمککار آدم خوشرقص کارگر ظرفشور
کاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی اری، کارآ، عامل، بُرّا، قدرتمند، توانا خودکار عِلّی چندمنظوره، همهکاره، کارآمد، سودمند، مفید خدمتکار، کمککار، یاور
دهندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی فداکار، بخشنده، بخشاینده، بخشایشگر، دستودلباز، سخی، سخاوتمند، بِدِه، ایثارگر، نظربلند کمککار، یاور خیّر، خیرخواه عابد
کمککنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) دستیار، کمککار، آجودان، آسیستان، معاون، امدادگر، معین، مددکار اجتماعی، مشاور همپیمان، اعوان، اعوانوانصار، یاران ویاریگران، پایمرد، همکار، شریک جرم خدمتگزار قوای کمکی
کمککارصحنهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه نه، تکنیسین، برقکار، گریمور، چهرهپرداز، منشی صحنه، مسئول جلوههای ویژه، متصدی لباس انیماتور دکوراتور، طراح صحنه، صحنهآرا، طراح تزیینات